پیشینه درخشان و کهن مهندسی ایرانیان در دوران باستان با به خاطر آوردن آثار ساختمانهای باقیمانده از دوران هخامنشیان، پارتیان و ساسانی، مجموعه حیرتانگیز تخت جمشید و بسیاری دیگر، به خوبی روشن است. آنچه در این نوشته واکاوی میشود، ایجاد کانال دریایی سوئز به دست مهندسان ایرانی و به سرپرستی مهندس ارتاخه هخامنشی است که به فرمان داریوش اول هخامنشی به وجود آمده و افتخار آن برای همیشه از آن ایران و ایرانیان است.
داریوش بزرگ با توجه به اهمیت راههای دریایی، بهویژه راه دریایی بین ایران و مصر، در اواخر قرن ششم پیش از میلاد دستور ایجاد کانالی بین دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه نیل داد تا کشتیهای ایرانی به راحتی بتوانند از آن آبراه عبور کرده و در نتیجه راه بسیار کوتاهی بین ایران و مصر از طریق دریا ایجاد شود. البته لازم به ذکر است که کانالی که داریوش حفر کرد با کانال کنونی که در سال ۱۸۶۹ میلادی توسط مون فردیناند حفر شد کمی اختلاف دارد، زیرا کانال کنونی از پورت سعید شروع و به خلیج سوئز منتهی میشود، درحالی که کانال داریوش کبیر قدری بالاتر از بوباستیس شروع شده و در نهایت در نزدیکی سوئز به دریای سرخ ملحق میشد.
به یادگار این دستاورد بزرگ و پرارزش جهانی لوحهی سنگی با خطوط میخی، پارسی، عیلامی، بابلی و مصری در آنجا نصب شده:
منم داریوش، شاه شاهان، شاه کشورهایی که تمام نژادها مسکون است، شاه این سرزمین بزرگ تا آن دورها، پسر ویشتاسب هخامنشی، من پارسی هستم و به همراهی پارسیان مصر را گرفتم، امر کردم این کانال را بکنند، این ترعه کنده شد، چنان که فرمان دادم و کشتیها از مصر بهوسیله این کانال بهسوی ایران روانه شدند، چنان که اراده من بود.
داستان حفر کانال باستانی سوئز
تابستان ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش از کاخ کوروش در پاسارگاد دیدن کرد. ظاهرا در اینجا، ناخدا اسکولاکس که از سوئز آمده بود، گزارش کار خود را از کاوش کرانههای دریا تقدیم او کرد. به این ترتیب داریوش شاه دریافت که از راه دریا میتوان از ایران به مصر سفر کرد. در پیش ضمیر روشنش جلوههایی از امکانات بازرگانی جهانی و در نتیجه رونق اقتصادی فرمانروایی پهناورش پدیدار شد که تا آن زمان به فکر کسی خطور نکرده بود و بدین ترتیب به این فکر افتاد که کانال سوئز را که فرعون نخو (۵۹۵ – ۶۱۰ پیش از میلاد) آغاز و نیمه تمام رها کرده بود به انجام برساند.
داریوش خشنود از برنامهی تازهی خود با متخصصان مصری شاغل در پاسارگاد گفتگو کرد، اما نتیجهای نگرفت. از این رو به طرف تخت جمشید حرکت کرد چنانچه یک کتیبهی در مصر میگوید:
به شهری که بیشتر از همه جا دوست میداشت، برود. در اینجا نیز داریوش معماران و هنرمندان بیشمار مصری را که در کار ساخت کاخ او شرکت داشتند، گرد آورد و دربارهی وضع کانال ناتمام سوئز پرسید، اما سخنگوی آنها در پاسخ گفت که آنها نه این کانال را دیدهاند و نه چیزی دربارهاش شنیدهاند. از این رو، داریوش شاه بر آن شد که یک کشتی اکتشافی به دریای سرخ بفرستد تا محل دقیق کانال نخو و همهی مسائل جانبی آن را معلوم کند.
در سال ۵۱۰ پیش از میلاد، ناخدای کشتی اکتشافی که به دریای سرخ فرستاده شده بود، گزارش خود را دربارهی وضعیت کانال ناتمام نخو به شاهنشاه داد، اما متأسفانه این گزارش به صورت ناقص به ما رسیده است. به هر حال، در آن از شن و ضرورت حفر چاهها برای تهیهی آب آشامیدنی سخن بسیار آمده است.
اما مهم این گفته بود که برای به پایان رساندن کانالی که فرعونی به نام نخو آغاز کرده بود، باید هنوز مسافتی در حدود ۸۴ کیلومتر کنده میشد.
داریوش با حفر این کانال تنها به اثرات اقتصادی مسرتبخش راهی آبی از دریای مدیترانه به دریای عمان، خلیج فارس و اقیانوس هند فکر نمیکرد، بلکه پایان فرخندهی این کار اثر شگرفی بر رعایای او میگذاشت و خاطرهی لشکرکشی ناموفق علیه سکاها به جنوب روسیه را کمرنگ میکرد.
چنان که هردوت گزارش میدهد، در این کانال دو کشتی با سه ردیف پاروزن میتوانستند پهلو به پهلوی هم حرکت کنند. در نتیجه عرض آن را میتوان حدود ۴۵ متر حساب کرد. اگر عمق کانال را اندکی بیش از سه متر بدانیم، باید برای کندن مسیر ۸۴ کیلومتری کانال، دوازده میلیون متر مکعب خاک برداشته میشد.
ساتراپ اراونده باید برای برآوردن فرمان شاه لشکری عظیم از کارگران مصری را به کار گرفته باشد. کارگران موفق شدند این کار را ظرف ده سال به پایان برسانند. در سال ۴۹۸ کار نخستین کانال سوئز به پایان رسید. سال بعد داریوش شاه به همراه تمام درباریان خود از شوش عازم سومین سفرش به مصر شد تا با جشن و سرور کانال را افتتاح کند.
در بهار ۴۹۷ داریوش از شوش به مصر رفت تا کانال سوئز را افتتاح کند.
موقعیت کانال باستانی سوئز
کانال فعلی سوئز از شهر سوئز در شمال خلیجی به همین نام در انتهای بن بست دریای سرخ (دریای قلزم) آغاز میشود و پس از عبور از دریاچههای تلخ و تمساح به بندر پورت سعید در کنار دریای مدیترانه (دریای مغرب) میرسد. اما آبراه باستانی فقط تا دریاچهی تمساح با مسیر فعلی کانال مطابقت دارد و از این دریاچه به سمت غرب میپیچد و به شرق بوباستیس (زقازیق امروز) میرسد که در کنار شاخابهای از رود نیل واقع است.
تفاوت مسیر آبراه باستانی با آبراه امروزی در اهداف سازندگان آنها نهفته است. هدف از ساخت این آبراه در دوران باستان (بر خلاف منظور سازندگان کانال سوئز امروزی) تنها پیوند دریای مدیترانه با دریای سرخ و اتصال آبهای آزاد سرزمینهای شرق و غرب نبوده است، بلکه هدف اصلیتر، پیوند دریایی شهرها و روستاهای بزرگ و پر شمار مصر و حاشیهی رود نیل با سرزمینهای شرقی و ایجاد راه آبی تجاری بوده است. به همین دلیل هم مسیر آبراه، دریای سرخ و رود نیل را به یکدیگر متصل میسازد.
آبراهی که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصاف دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی دارد.
بخشهای طبیعی آبراه عبارتند از:
- دریاچهی بزرگ تلخ
- دریاچهی تمساح
- شاخابهای از رود نیل
- رود نیل
بخشهای مصنوعی و حفاری شدهی آبراه عبارتند از:
- فاصلهی میان شهر سوئز تا دریاچهی تلخ
- فاصلهی میان دریاچهی تلخ تا دریاچهی تمساح
- فاصلهی میان دریاچهی تمساح تا شاخابهی نیل که از وادی تومیلات میگذرد و به کنار شهر زقازیق میرسد.
از اینجا به بعد کشتیها از طریق شاخابهی نیل به سوی رود نیل میرفتهاند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده یا به دریای مدیترانه وارد میشدهاند.
نظریهای نیز وجود دارد که دریاچههای تلخ و تمساح بخشی از مسیر نبودهاند و آبراهه از کنار این دریاچهها میگذشته است. در این باره استرابو نظر دیگری دارد. او نقل میکند که چون دریاچهی تلخ بخشی از مسیر آبراه بوده است، آب شیرین رود نیل موجب رفع تلخی آن و عزیمت ماهیها و پرندگان به آنجا شده است.
اکنون بخشی از این آبراه باستانی در ساخت کانال آبرسانی اسماعیلیه به کار رفته است.
کتیبهها و فرمان داریوش بزرگ برای ساخت آبراه بزرگ سوئز در مصر
دربارهی جزئیات این کار بزرگ از خود داریوش اطلاعات بیشتری به دست میآوریم. داریوش در بلندی کنار کانال، کاملا در میدان دید کشتیها، سنگ نبشتههای قائمی با بلندی بیش از سه متر از گرانیت صورتی بر پا کرده بود.
یک روی این سنگهای قائم، نبشتههای میخی پارسی باستان، عیلامی و بابلی داشته و روی دیگر نبشتهای به خط هیروگلیف مصری. امروز فقط بقایای سه سنگ قائم در دست است و چهارمی گم شده و البته ممکن است زمانی شمار این سنگها بسیار بیشتر از این بوده باشد.
داریوش پنج کتیبه روی سنگ گرانیت سرخ رنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامهی بزرگ و شگفت مهندسی و زمینپیمایی در عصر باستان است. سنگها بلندایی در حدود ۳۴ متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند، بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگتراشی در محل فعلی خود نصب شدهاند. ظاهرا هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.
نخستین کتیبه در ابتدای آبراه و در نزدیکی شهر فعلی سوئز قرار دارد. دومین کتیبه در شهر شَلوف (الشَلوفه) است که امروزه در میانهی ابتدایی این شهر جای دارد. سومین کتیبه در ابتدای دریاچهی تلخ و در محل شهر فعلی کبریت (کِبرِت) بر پا شده است. چهارمین کتیبه در نزدیکی شهر سرابیوم (سرابه اوم) و پنجمین کتیبه نیز در نزدیکی تل مسخوطه (تل المسخوطه) قرار دارد.
هیچ یک از این پنج کتیبه سالم باقی نماندهاند و آگاهی از محتوا و مضامین آنها با قیاس با یکدیگر و اصلاح بخشهای منهدم شدهی هر کدام با بخشهای سالم مانده در نسخهای دیگر ممکن میشود.
نخستین کتیبه را شارل دولسپس (Charles du Lesseps) در سال ۱۸۶۶ میلادی و در روند ساخت کانال سوئز شناسایی کرد و رونوشتهای دیگر آن به مرور تا سال ۱۹۱۳ میلادی به دست آمدند.
سنگهای یادمانی داریوش به جز کتیبه و فرمان او، در بر دارندهی نقوش و سنگنگارههایی نیز هستند. شخص داریوش در یک سمت سنگ یادمانها در جامهی ایرانی و در برابر خدای ایرانی (اهورامزدا) و در سمت دیگر، در جامهی فراعنه مصر و در برابر خدای مصری (خدابانو، نوت / نِت) دیده میشود. در هر دو سوی سنگ یادبودها، نشان خورشید، گوی بالدار بر بالای سر او و خدایان در اهتزاز است. در بخش مصری کتیبه و در زیر نقش داریوش و نوت، نگارههایی از نمایندگان سرزمینهای تحت حاکمیت او در حالی که زانو بر زمین زدهاند، همراه با نام سرزمین متبوعهی آنان به خط و زبان مصری ثبت شده است. مشابه این نگارهها در پایهی تندیس سنگی داریوش که در مصر ساخته شد و در شوش به دست آمد نیز دیده میشود.
حضور داریوش در سنگ یادمانها با تشریفات دوگانهی ایرانی و مصری و نیز یادکرد توأمان او از خدایان ایرانی و مصری، نشانهای دیگر از احترام ایرانیان به آیینها و باورداشتهای ملتها و اقوام دیگر و حتی ملل مغلوب است.
سنگنبشتههای یادمانی داریوش بزرگ در کنار این آبراه با نام کلی کتیبهی داریوش در سوئز و با نشان DZ شناخته میشوند. هر تخته سنگ دو رو دارد که در یک روی آن کتیبههایی به خطرها و زبانهای میخی پارسی باستان، عیلامی، اَکَدی (بابلی نو) و در روی دیگر، کتیبهای به خطر هیروگلیف و زبان مصری نوشته شده است.
متنهای اَکَدی که در پایینترین بخش سنگها قرار داشتهاند، تقریبا بهطور کامل از میان رفته و متنهای عیلامی نیز بسیار آسیب دیده است. در متن هیروگلیف مصری که بخشهایی از آن سالم مانده است، مضامین و تعابیری وجود دارد که در متن پارسی باستان دیده نمیشود.
سالمترین متن بازمانده به هیروگلیف در میان کتیبههای داریوش، نسخهای است که در نزدیکی تل مسخوطه قرار دارد.
در این متن، نام داریوش به آوای مصری آن یعنی تریوش، در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و خدابانو نوت نوشته شده است. او خود و خدای خورشید را پسران نوت میخواند و یادآور میشود که به یاری و پشتیبانی نوت و کمانی که او تقدیم داشته، توانسته است همهی دشمنانش را شکست دهد و همگان برایش خراج آوردند و در خدمتش هستند. او همچنین تبار خود را یادآور میشود و میافزاید که نوت دستان خود را برای یاریاش دراز کرده است.
در ادامهی متن هیروگلیف، نام شماری از پادشاهان پیشین مصر و ایران از جمله کوروش بزرگ آمده است که البته تا حد زیادی از میان رفتهاند. نامبرداری و یاد نیک از پادشاهان پیشینِ یک ملت مغلوب و شکستخورده، کاری جوانمردانه و بسیار نادر و استثنایی در جهان باستان و حتی در دنیای امروز است.
اما سالمترین متن پارسی باستان در میان رونوشتهای گوناگون این کتیبه متعلق به نسخههای شَلوف و کبریت است.
بخش نخست این متن، یک سطر و یک واژه دارد که همانا نام داریوش به تنهایی است. این نام همانند متن هیروگلیف در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدا (در این جا اهورامزدا) نوشته شده است.
بخش دوم دارای هفت سطر به پارسی باستان در سمت راست نگارهها و پشت سر داریوش و نیز سطر چهارم به عیلامی و سه سطر به اکدی است که در سمت چپ نگارهها و پشت سر اهورامزدا نوشته شده است.
بخش سوم که در بر گیرندهی متن اصلی فرمان ساخت آبراه است، در زیر نگارهها، دوازده سطر به پارسی باستان و هفت سطر بازمانده به عیلامی دارد که ادامهی متن عیلامی به همراه کل متن اکدی آن از میان رفته است. روی دیگر این تخته سنگ به مانند نسخهی تل مسخوطه متنی آسیب دیده به هیروگلیف است.
اولین آوانویسی و ترجمهها از متن پارسی باستان را کایتان آندره ویچ کاسوویچ (C. Kossowicz) در سال ۱۸۷۲ در سنت پترزبورگ، توتمن (H.C. Tolman) در سال ۱۹۰۸، ویسباخ (F.H. Weissbach) در سال ۱۹۱۱ و رونالد کنت (R.G. Kent) در سال ۱۹۴۲ به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی منتشر کردند. این آوانویسی و ترجمهها تا زمان رونالد کنت به مرور تکمیل و تصحیح شد. ترجمهی این نگارنده به ویژه بر خوانش کاسوویچ از متن اصلی و پیشنهادهای والتر هینتس (W. Hinz) برای تلفظ واژگان پارسی باستان و بازنگری در برگردان پیشین خود در کتاب «کتیبههای هخامنشی» (چاپ چهارم، ۱۳۸۸) استوار است.
ترجمهی فارسی سنگنبشتهی پارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز:
بند یک:
داریوش (پارسی باستان: دارَیَوَهوش)
بند یک، سطرهای ۱ تا ۷:
شاه بزرگ، شاهان شاه، شاه سرزمینها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ (ویستاسپَه) هخامنشی (هَخامَنیشیَه)
بند یک، سطرهای ۱ تا ۴:
خدای بزرگ است اهورامزدا (اهورامَزداه)، که بیافرید آن آسمان را، که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاریای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.
بند دو، سطرهای ۴ تا ۷:
من داریوش، شاه بزرگ، شاهان شاه، شاه سرزمینهایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.
بند سه، سطرهای ۷ تا ۱۲:
گوید داریوش شاه، من پارسیام. از پارس (پارسَه) مصر (مودرایَه) را گرفتم. من فرمان دادم به کندن این آبراه (یَو˚یا) از رودی به نام نیل (پیراوَه) که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس میرود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنان که فرمان من بود و کشتیها (ناو˚یا) در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنان که خواست من بود.
روایتهای تاریخی از ساخت کانال باستانی سوئز
ساخت آبراهی که دریای سرخ را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل میکند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنهی مصر دست کم از هزارهی دوم پیش از میلاد و شاید از هزارهی سوم در اندیشهی ساخت چنین آبراهی بودند و در زمان فرعون نخو (نخائو) (۶۰۹ تا ۵۹۴ پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازهی زیادی پیش رفته بود.
ابوریحان بیرونی در «تحدید نهایات الاماکن» از نخستین فرعونی که فرمان ساخت آبراه را داد با نام ساسسطراطیس یاد میکند؛ در حالی که هرودوت نخائو را آغازگر ساخت آبراه میداند. هرودوت همچنین نقل میکند، کار ساخت آبراه را داریوش به پایان رساند؛ اما بیرونی و دیودور سیسیلی آوردهاند که داریوش از بیم اینکه تفاوت سطح دریاها موجب آب گرفتگی مصر شود، از ادامهی کار خودداری کرد و آبراه را نیمه تمام گذاشت. این دو تاریخنگار متفقا گزارش کردهاند که ساخت آبراه در زمان بطلمیوس دوم (فیلادلفیوس ۲۸۵ تا ۲۴۶ پیش از میلاد)، دومین پادشاه سلسلهی بطالسه (بطلمیوسیان)، به پایان رسید. اما گزارش هرودوت مطابق با سنگنبشتهی داریوش است و از پایان ساخت آبراه و روان شدن کشتیها در زمان همین پادشاه حکایت میکند.
نظر استرابو در این باره مطابق با بیرونی است، او گزارش میدهد که حفر این آبراه را نخستین بار سوستریس پیش از جنگهای تروا آغاز و داریوش آن را دنبال کرد. اما به همان دلیل پیش گفته از ادامهی کار خودداری کرد. نام پادشاهی که استرابو نقل میکند، شباهت فراوانی با نامی دارد که بیرونی آورده است.
چنان که پیشتر در نقشه دیده شد، بخشی از مسیر این آبراه باستانی با مسیر فعلی کانال سوئز (در عربی قناه السویس) که در سال ۱۸۶۹ میلادی ساخت آن به پایان رسید، متفاوت است.
سرگذشت کانال سوئز پس از داریوش شاه
کانال داریوش که دریای سرخ و رود نیل را به هم پیوند زد، از ۵۱۴ تا ۴۱۴ پیش از میلاد بهرهبرداری میشد و کشتیهای ملتهای گوناگون از آن رفت و آمد میکردند. پس از آنکه اسکندر مقدونی مصر را تسخیر کرد، یکی از جانشینان او به نام بطلمیوس دوم در ۲۵۰ پیش از میلاد، به بازسازی کانال پرداخت. در زمان حکومت تراژان، امپراتور روم، این مسیر لایروبی شد. هنگامی که مسلمانان مصر را فتح کردند، کانال از گل و لای پر شده بود. عمروبنعاص، حاکم مصر، به پاکسازی آن فرمان داد و از آن زمان این ترعه به خلیج امیرالمؤمنین معروف شد. این آبراه در سال ۷۰۰ میلادی به فرمان منصور عباسی ویران و پر شد.
[source: https://www.1pezeshk.com/archives/2021/09/failures-of-devices.html]